هورام دختري پرورشگاهيه كه به نظر ميرسه نامشروع باشه با اين حال او تمام سعي خودش رو ميكنه تا با وجود تنها زندگي كردن و حرف هايي كه در ميان همسايه ها پشت سرش زده ميشه مخصوصا صاحبخونه ي هيزش دووم بياره اما كم كم داره به روغن سوزي مي افته در اين اثنا مردي كه خودش رو وكيل مادر برزگ پولدارش معرفي ميكنه سرو كله اش پيدا ميشه مادر بزرگي كه معلوم نيست تا الان كجا بوده شروطي رو براي هورام ميگذاره كه داستان رو خوندني ميكنه...